دخترهای خاندان پهلوی قربانی امیال سیاسی رضاشاه شدند
رضاخان افسر قلدر نیروی قزاق، اگرچه زیر دست ناپدری بزرگ شده و هیچ برادر یا خواهر تنی نداشت، اما به خاطر ازدواجهای متعددش، خانواده بزرگی برای خود ساخته بود. خانوادهای که در آن پنج زن حضور داشتند و هر کدام از زنها هم چند بچه برای وی به دنیا آورده بودند.
پایگاه رهنما :رضاخان افسر قلدر نیروی قزاق، اگرچه زیر دست ناپدری بزرگ شده و هیچ برادر یا خواهر تنی نداشت، اما به خاطر ازدواجهای متعددش، خانواده بزرگی برای خود ساخته بود. خانوادهای که در آن پنج زن حضور داشتند و هر کدام از زنها هم چند بچه برای وی به دنیا آورده بودند. اولین فرزند وی (همدم) نیز دختری بود که رضاخان وی را به راحتی از خانواده اش طرد کرد و تا سالها از خانواده تازه به دوران رسیده رضاخان که دیگر ساکن کاخ شده بودند، دور نگه داشته شد. تاج الملوک، مادر محمدرضا میگوید رضاخان موضوع ازدواج قبلی اش را تا سالها از وی پنهان کرده بود و تازه وقتی شاه شد، این موضوع را برملا کرد. تاج الملوک در خاطراتش مینویسد: «یادم هست یک روز رضا دختری را همراه خودش به کاخ شهری آورد و به من گفت: این دخترم است. بعدا برایم مشروحا تعریف کرد که موقع خدمت در آتریاد همدان با یک زن همدانی به نام «صفیه» ازدواج موقت کرده و این دختر حاصل آن ازدواج است.» تاج الملوک ادامه میدهد: «رضا پس از به سلطنت رسیدن و قدر قدرت شدن موضوع را به من گفت و دخترش را هم به کاخ آورد و اسم او را هم که «همدم» خشک و خالی بود «همدم السلطنه» گذاشت.»
نگاه حقیرانه به دختر
همدم السلطنه تقریبا رابطه خیلی خوبی با نامادری اش یعنی تاج الملوک پیدا میکند و به نوعی همیشه در کنار وی بوده است. اما به غیر از «همدم»، رضاخان یک دختر دیگر هم داشت که از خانواده سلطنتی اش پنهان کند. این دختر که بعد از انقلاب به خاطر نامه نگاری اش با امام خمینی (ره) به شهرت رسید، «صدیقه» نام داشت. صدیقه پهلوی، حاصل ازدواج رضاخان با زهرا سوادکوهی است. اما این دختر هیچگاه در دربار دیده نشد. وی در نامه اش به امام خمینی (ره) مینویسد: «من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقی (طرفدار مصدق) است و اشرف پهلوی هم گفت: ما این خواهر بیسواد که با لهجه صحبت مینماید را نمیتوانیم شناسنامه پهلوی دهیم.» میتوان چنین برداشت کرد که رفتار رضاخان با دختر دومش بسیار بدتر از رفتار با «همدم» بوده زیرا حداقل «همدم» به دربار راه پیدا کرد، اما صدیقه همیشه مطرود باقی ماند. یک سال بعد از ازدواج رضاخان با تاج الملوک آیرملو، اولین فرزند شان که باز هم یک دختر بود متولد شد. رضاخان اسم این دختر را شمس گذاشت. شمس متولد آبان سال ۱۲۹۶ بود. دو سال بعد در سال ۱۲۹۸، رضاخان صاحب دو قلوهایی شد. اولین فرزند که پسر بود، محمدرضا نام گرفت و فرزند دوم که شش ساعت بعد به دنیا آمد را اشرف نام گذاری کردند. گفته شده، اشرف و شمس به همراه مادرشان بر روی محمدرضا که دیگر ولیعهد رضاخان شده بود نفوذ زیادی داشتند. به خصوص اشرف که نسبت به محمدرضا اخلاق مردانه تری داشت و تمایل زیادی داشت تا جانشین پدرش باشد. اما پدر چندان تمایلی به اشرف نداشت. ارتشبدفردوست در خاطراتش به نظم نظامی که رضاخان در خانه حاکم کرده بود اشاره میکند و مینویسد: «سر میز غذا همه فرزندانش، دختر و پسر، باید همیشه حضور داشته باشند و اگر لحظهای دیر میرسیدند حق حضور بر سر میز نداشتند. تنها نسبت به محمدرضا و شمس رعایت بیشتری میکرد و از آنها توضیح میخواست و هر توضیحی میدادند میپذیرفت.»
استفاده ابزاری از دختران
درباره رابطه رضاخان با اشرف و شمس، میتوان گفت که وی از دخترهایش در دو جا استفاده ابزاری کرد. ابتدا در روز کشف حجاب بود که دخترانش را وادار کرد بدون حجاب در مراسم دولتی حاضر شوند و دوم بحث ازدواج آنها بود که رضاخان به صورت دستوری و بدون اینکه نظر دخترانش را جویا شود، دستور ازدواج آنها را با پسران امرای ارتش شاهنشاهی داد. فردوست درباره این ازدواجها مینویسد: «در سال ۱۳۱۷، رضاخان تصمیم گرفت دو دختر بزرگش شمس و اشرف را شوهر دهد، دو نفر کاندید شدند، از دو خانواده معروف که سرسپرده انگلیسیها بودند، فریدون جم پسر محمود جم (مدیر الملک) که بعدا به درجه ارتشبدی رسید و علی قوام پسر ابراهیم قوام (قوام الملک شیرازی)، همان روز خود اشرف با ناراحتی برای من تعریف کرد که پدرم ما را صدا کرد و گفت: موقع ازدواجتان است و دو نفر برای شما در نظر گرفته شده است. شمس، چون خواهر بزرگتر است انتخاب اول با او است و دومی هم نصیب تو خواهد شد. چنین شد و، چون فریدون جم خوش تیپتر و جذابتر بود، شمس او را انتخاب کرد و علی قوام که چه از نظر قیافه و چه از نظر شخصیت با جم تفاوت زادی داشت، سهم اشرف شد!» البته گفته میشود که ابتدا قرار بوده فریدون جم با اشرف ازدواج کند و به خاطر اینکه شمس در نزد پدرش عزیزتر بوده، به درخواست وی شوهرها جابهجا میشوند و همین موضوع باعث ایجاد کینه بین دو خواهر میشود. ازدواجهای زوری دختران رضاشاه تنها تا زمان حیات پدرشان ادامه داشته و بلافاصله بعد از مرگ رضا خان هر دو دختر از همسران شان طلاق میگیرند و به ازدواج زوری پایان میدهند. برخی از مورخان ازدواج زوری اشرف و بعد از آن طلاق وی را سرآغازی برای فساد اخلاقی وی عنوان کرده اند. اما رضاخان از عصمت الدوله، آخرین همسرش هم صاحب یک فرزند به نام «فاطمه» شد. فاطمه پهلوی هم مانند دیگر خواهرانش درگیر مسئله ازدواج مصلحتی شد. خاندان پهلوی میخواست با فراهم کردن مقدمات ازدواج فاطمه با خسروخان قشقایی، قوم قشقایی را از نظر سیاسی با خود همراه کند که این ازدواج به خاطر مخالفت قشقاییها به سرانجام نرسید. فاطمه برای مدتی از ایران رفت و در پاریس با روزنامه نگار آمریکایی ازدواج کرد و تاریخ جشن ازدواج شان درست در زمان بازگشت پیکر رضاخان به ایران و اعلام عزای عمومی در ایران بود که دختر رضاشاه بدون توجه به این مسئله ازدواجش را جشن گرفت و باعث آبروریزی برای خاندان پهلوی شد. رابطه رضاخان با دخترهایش را میشود در سه مرحله خلاصه کرد، مرحله اول نادیده گرفتن و طرد که صدیقه و همدم دچارش شدند. مرحله دوم استفاده ابزاری که شمس و اشرف با حضور در مراسم کشف حجاب، که به خواست پدر مجری سیاست حیا زدایی و رفع حجاب شدند و مرحله سوم استفاده ابزاری برای حفظ پایههای سلطنت پهلوی که در آن اشرف و شمس و بعدها فاطمه بهانهای برای ازدواجهای مصلحتی شدند.
ارسال نظرات